(....وقتى ((لهوف )) آمد، تقریبا همه مقاتل ، تحت الشعاع قرار گرفت . این مقتل بسیار خوبى است ؛ چون عبارات ، بسیار خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است .
شهید محراب آیت الله قاضى تبریزى رحمه الله مى فرماید:
كتاب لهوف سید ابن طاوس - رحمه الله علیه - نقلیاتش بسیار مورد اعتماد است و در میان كتب مقاتل ، كتاب مقتلى به اندازه اعتبار و اعتماد، به آن نمى رسد....
شرح حال ابن طاوس و اهمیّت كتاب لهوف
على بن موسى بن جعفر معروف به ((ابن طاوس )) در سال 589 هق در شهر دانشمند خیز و عالم پرور ((حلّه )) چشم به جهان گشود. ابن طاوس در آن شهر علم و اجتهاد رشد یافت و از محضر پدر بزرگوارش بهره كافى برد و همانطور كه خود مى گوید:
پدر و نیز جدّ وى ((ورّام )) بیشترین نفوذ را بر وى در سالهاى رشدش داشته اند و به او فضیلت ، تقوى و تواضع را یاد داده اند.
علماى دیگرى كه ابن طاوس در نزد آنان درس خوانده عبارتند از: ابوالحسن على بن یحیى الخیّاط حلّى ، حسین بن احمد السّوراوى ، تاج الدین حسن بن على الدربى ، نجیب الدین محمد السوراوى ، صفى الدین بن معدّ بن على الموسوى ، شمس الدین فخار بن محمد بن فخار الموسوى و...
ابن طاوس در نسلهاى بعدى به عنوان ((صاحب الكرامات )) معروف شد.
او خود از حوادث معجزه آسایى كه برایش رخ داده مواردى را نقل مى كند. و نیز گزارش شده كه با امام زمان (عج ) در تماس مستقیم بوده است . گفته مى شود كه علم به ((اسم اعظم )) به او اعطاء گردید امّا اجازه اینكه آن را به فرزندانش بیاموزد، داده نشد.
ابن طاوس به فرزندانش مى گوید كه ((اسم اعظم )) همچون مروایدهاى درخشان در نوشته هاى وى پراكنده بوده و آنان با خواندن مكرّر آنها، مى توانند آن را كشف كنند.
تقواى ابن طاوس از بسیارى از عبارات تاءلیف او مى درخشد... ابن طاوس كفن خود را آماده كرده و به آن خیره مى شد و روز رستاخیز را در پیش چشم خود مجسّم مى كرد. دلمشغولى او به مرگ ، از عبارات مختلف ((كشف المحجّه )) به دست مى آید.(1)
ابن طاوس خود اذعان داشته كه من به اوّل هر ماه آگاهى دارم بدون اینكه به هیچ یك از اسباب آگاهى بدان ، تمسّك نمایم .
علامه طباطبایى - صاحب تفسیر المیزان - در منهج عرفانى هم به دو نفر از بزرگان امامیّه بسیار اهمیّت مى دادند: یكى سیّد على بن طاوس - رضوان اللّه علیه - و همچنین كتاب معروف ایشان موسوم به ((اقبال )) كه مشحون از اسرار اهل بیت علیهم السّلام است ، اهمیّت فوق العاده مى دادند. دیگرى سیّد بحرالعلوم ، كه هر دو به تواتر حكایات به محضر مبارك حضرت ولىّ عصر - ارواحنا له الفداء - شرفیاب گردیده اند...))(2)
عارف فرزانه میرزا جواد آقا ملكى تبریزى از ((ابن طاوس )) تعبیر به ((سیّدالمراقبین )) فرموده است .(3) و در مورد دیگر مى فرماید: ((... آن چنان كسى است كه شیخ من قدّس سرّه مى گفت : مانند ابن طاوس در ((علم مراقبه )) در این اُمّت از طبقه رعیّت نیامده است )).(4)
آیت اللّه شیخ جعفر شوشترى (وفات : 1303 ه.ق ) درباره ابن طاوس ، مى فرماید: ((... و بدان كه در نقل مراثى ، از آن جناب ، معتبرترى نداریم . در جلالت قدر، مثل ایشان كم است .))(5)
اهمیّت كتاب لُهُوف
كتاب ((لُهُوف )) ابن طاوس اختصار و اشتهار را با هم جمع كرده و در نزد علماى برجسته شیعه جایگاه مهمى براى خودش باز كرده است به طورى كه شهید محراب آیت اللّه سیّد محمد على قاضى تبریزى مى فرماید: ((كتاب لهوف سیّد ابن طاوس - رحمه اللّه علیه -، نقلیّاتش بسیار مورد اعتماد است و در میان كتب مَقاتل كتاب مَقْتَلى به اندازه اعتبار و اعتماد به آن نمى رسد و در اطمینان بر آن كتاب در ردیف اول كتب معتبره مقاتل قرار گرفته است ))(6)
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اللّه خامنه اى - مُدَّ ظِلُّهُ العالى - در خطبه هاى نماز جمعه تهران چندین مرتبه از روى همین كتاب مقتل ابن طاوس ، ذكر مصیبت خوانده است و در نماز جمعه مورخ 18/2/77 مصادف با یازدهم ماه محرم 1419 ه ق ، چنین فرمودند: ((من امروز مى خواهم از روى مقتل ابن طاوس كه كتاب ((لهوف )) است چند جمله ذكر مصیبت كنم و چند صحنه از این صحنه هاى عظیم را براى شما عزیزان بخوانم ، البته این مقتلِ بسیار معتبرى است .
ابن طاوس - كه على بن طاوس باشد - فقیه ، عارف ، بزرگ ، صدوق ، موثّق ، مورد احترام همه و استاد فقهاى بسیار بزرگى است . خودش ادیب و شاعر و شخصیت خیلى برجسته یى است . ایشان اولین مقتلِ بسیار معتبر و موجز را نوشتند. البته قبل از ایشان مقاتل زیادى است . استادشان ((ابن نما)) مقتل دارد، شیخ طوسى مقتل دارد، دیگران هم دارند، مقتلهاى زیادى قبل از ایشان نوشته اند؛ امّا وقتى ((لهوف )) آمد، تقریبا همه مقاتل ، تحت الشعاع قرار گرفت . این مقتلِ بسیار خوبى است ؛ چون عبارات ، بسیار خوب و دقیق و خلاصه انتخاب شده است .))(7)
آقاى اءتان گلبرك كه بهترین تحقیق را درباره آثار ابن طاوس به عمل آورده ، مى نویسد: ((به گفته آقا بزرگ عنوان ((لهوف )) معروفتر از ((ملهوف )) است . احتمالا همین تاءلیف است كه شیخ حرّ عاملى در اجازه خود به محمد فاضل المشهدى ((بحار)) 110/117) در میان آثار ابن طاوس ، كه اجازه روایت آنها را به وى داده به آن با عنوان ((مقتل الحسین )) یاد مى كند. لهوف درباره رخدادهایى است كه به حادثه كربلا منتهى شده ، همچنین اصل جنگ و رخدادهاى بعدى آن .
بیشتر داستان را یك ((راوى ناشناخته )) نقل مى كند. هدف وى این بود كه لهوف در عاشورا خوانده شود (نك : ((اقبال )). اگر كسى بدان دسترسى نداشته باشد، وى پیشنهاد مى كند همان مطالبى كه در اقبال (یعنى : ((اللّطیف فى التّصنیف )) آمده خوانده شود. ((لهوف )) یكى از معرفترین تاءلیفات ابن طاوس در آمد. چند چاپ از آن وجود دارد و چند بار نیز به فارسى ترجمه شده است (نك : ((ذریعه )) 18/296 ش 188؛ 26/ 201 ش 17 - 1؛ مُشار، مؤ لفین 4/ 416، فهرست 1307 - 1308؛ مق : ارجمند ص 165)...))(8)
سرانجام این دانشمند متّقى و زاهد و عارف و پرتلاش و كوشا، در روز دوشنبه پنجم ذى القعده سال 664 ه. ق در بغداد رحلت كرد و به نوشته ((حوادث جامعه ))، جنازه او را پیش از دفن به نجف اشرف نقل دادند. ناگفته نماند كه قبلا كفن خود را تهیه كرد، و در حج بیت اللّه ، لباسِ احرام خود نمود، آن را در كعبه معظّمه در روضات مطهّره حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و ائمه بقیع و عراق ، متبرّك نموده و همه روزه نگاهش مى كرد و آن را وسیله شفاعت آن بزرگواران ، قرار داده بوده است .(9)
ترجمه لهوف
به خاطر اهمیّت كتاب لهوف كه از معتبرترین متون به شمار مى آید، جمعى از بزرگان به ترجمه آن پرداخته اند كه ظاهرا اولین ترجمه به قلم شیواى میرزا رضا قلى تبریزى به نام ((لجّه الاَْلَم )) مى باشد و بعد از آن ((لهوف )) به قلم مترجم معروف عصر مشروطیّت ، محمد طاهر بن محمدباقر موسوى دزفولى ، در سال 1321 ه. ق انجام پذیرفته و اینك ترجمه ایشان با ویرایش و مقدارى پیرایش متن و سلیس تر نمودن آن ، تقدیم حضور عاشقان مكتب ولایت و شهادت ، مى گردد. دو سال بعد از این ترجمه یعنى در سال 1323 ه. ق . محدّث نامى حاج شیخ عباس قمّى رحمه اللّه بخش دوم لهوف را كه درباره واقعه روز عاشورا است ، ترجمه نمودند اینجانب نسخه اى از لهوف را در دست دارد كه در حاشیه آن ، ترجمه محدّث قمى آمده است .
از درگاه خداوند متعال براى همه شیفتگان مكتب اباعبداللّه علیه السّلام بخصوص شهیدان انقلاب اسلامى كه عشق و محبت خود را به امام حسین علیه السّلام عملا نشان دادند و جان در این راه پرافتخار باختند و نظام اسلامى را با خون پاك خود تثبیت نمودند، اجر جزیل خواستاریم .
حوزه علمیه قم
صادق حسن زاده - 12/12/77
مقدمه مترجم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلْحَمْدُ للّهِِ الَّذى اءَخْرَقَ قُلُوبَنا بِمَصائب فَرْخِ الرَّسوُلِ وَ اءَجْرى دُمُوعَنا عَلى قُرَّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ وَ جَعَلَ سُروُرَنا فى طُولِ اءَحْزانِهِ وَ اءَدامَ هُمُومَنا بِدَوامِ اءَشْجانِهِ وَالصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِبْنِ عَبْدِاللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الجارى عَلَیْهِ عَبْرَتُهُ مُدَّه حَیاتِهِ وَ عَلَى اءمیرالْمؤْمنینَ الْمُخْبِرِ بِقَتْلِهِ وَسَبْى بَناتِهِ.
اءَمّا بَعْد؛ چنین گوید این بنده قاصر، ابن محمد باقر الموسوى الدزفولى ، محمد طاهر - عفى اللّه عَنْ جَرائمهما - كه در این اوان محنت اقتران ، كه ایّام عاشوراء سال 1321 ه. ق از افق مصیبت قریب العهد به طلوع است . و از این جهت ، نائره اندوه و محنت ، باز از دلهاى شیعیان در مصیبت مولاى خود در شُرف اشتغال هیجان است و سیلاب اشك از دیده ماتمیان رشك عمّان ، هر كسى به نحوى عزا دار و به قسمى سوگوارند، این بنده روسیاه و غریق بَحْر گناه را به نظر رسید كه ایام مصیبت فرجام را وسیله تمسّك به ذیل شفاعت سِبْط خیر الاَنام - علیه الصلاه و السلام - نموده بدین گونه كه به عرض برادران دینى خواهد رسید و كتاب مستطاب ((أَللُّهُوف عَلى قَتْلَى الطُّفُوف )) كه از معتبرترین كتب مقاتل امامیه - كَثَّرَ اللّهُ اءمثالَهُمْ فى البَرّیَّه - تاءلیف سیّد بزرگوار عالى مقدار، على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس الحسینى - نَوَّرَ اللّهُ مَضْجَعَهُ وَ عَطَّرَ اللّهُ مَرْقَدهُ - مى باشد و از جمله علماء اءعلام و محققین فرقه امامیّه و طایفه ناجیه اثنى عشریه است و در جلالت شاءن و سطوع برهان ، اَجَلّ از آن است كه كسى بتواند احصاء برهه اى از مفاخر و فضائل آن جناب را نماید؛ چه از غایت ظهور و اشتهار به مثابه آن است كه مدح خورشید عالمتاب را در مراى ناظران احدى توان نمود و یا آنكه بحر محیط را به كاسه وَهْم توان پیمود. شَكَرَ اللّهُ مساعیهُ وَ رَفَعَ اللّهُ دَرَجاتَهُ.
و بالجمله ؛ چون این كتاب مستطاب را مراتب بلند و معارج ارجمند از وثوق و اعتماد در نزد حُجَج الاسلام و علماى اءعلام است ، مناسب چنین دانستم كه لالى مضامین و جواهر فواید آن را در نظر كافّه شیعیان و ((اهل بیت ))اش لاسیّما آن كسانى كه از درك مفاد عبارات عربى در پرده و حجابند جلوه گر نماید كه هر كس به قدر استعداد از این فیض عظیم بهره و از این سرچشمه نجات غُرفه برداشته و عامّه خلق بر حقایق وقایع روز عاشورا و غیر آن به شرحى كه در این كتاب مرقوم گردید كه خالى از زوائد است و عارى از آنچه طبع شیعه مؤ من غیور از شنیدن او متاءذّى است اطلاع كامل حاصل نمایند. امید كه این بنده روسیاه را از دعاى خیر در مظانّ استجابت فراموش نفرمایند و چون در ترجمه دیباچه كتاب ، مهم غرضى نیافتم اعراض از آن را اَوْلى دانستم (10) و از مَسْلَك اَوّل كه به دو اصل كتاب است شروع در ترجمه گردید و ابتداء شروع ، روز 22 ماه ذى الحجه الحرام سال 1320 ه. ق بوده . به عون اللّه تعالى در ظرف بیست روز به اتمام رسید.
امیدوار از عواطف و مراحم اهل فضل و دانش چنان است كه دامان عفو بر زلاّت بپوشانند و از خدشه در لغزشهاى آن اغماض فرمایند.
وَالْعُذْرُ عِنْدَ كِرامِ النّاسِ مَقْبُولٌ وَ بِاللّهِ التَوْفیقُ وَعَلَیْهِ التِّكْلان .
مقدّمه مؤ لّف
متن عربى :
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلْحَمْدُ للّهِِ الْمُتَجَلّى لِعِبادِهِ مِنْ أُفُقِ الاَْلْبابِ، الْمُجْلى عَنْ مُرادِهِ بِمَنْطِقِ السُّنَّهِ وَالْكِتابِ، الَّذى نَزَّهَ أَوْلِیاءَهُ عَنْ دارِ الْغُرُورِ، وَسَما بِهِمْ إِلى أَنْوارِ السُّرُورِ.
وَلَمْ یَفْعَلْ ذلِكَ مُحاباهً لَهُمْ عَلَى الْخَلائِقِ، وَلا إِلْجاءً لَهُمْ إِلى جَمِیلِ الطَّرائِقِ.
بَلْ عَرَفَ مِنْهُمْ قَبُولاً لِلاَْلْطافِ، وَاسْتِحْقاقاً لِمَحاسِنِ الاَْوْصافِ، فَلَمْ یَرْضَ لَهُمِ التَّعَلُّقِ بِجِبالِ الاِْهْمالِ، بَلْ وَفَّقَهُمْ لِلتَّخَلُّقِ بِكَمالِ الاَْعْمالِ.
حَتّى عَزِفَتْ نُفُوسَهُمْ عَمَّنْ سِواهُ، وَعَرِفَتْ أَرْواحُهُمْ شَرَفَ رِضاهُ، فَصَرَفُوا أَعْناقَ قُلُوبِهِمْ إِلى ظِلِّهِ، وَعَطَفُوا اَّمالَهُمْ نَحْوَ كَرَمِهِ وَفَضْلِهِ.
فَتَرى لَدَیْهِمْ فَرْحَهَ الْمُصَدِّقِ بِدارِ بَقائِهِ، وَتَنْظُرُ عَلَیْهِمْ مِسْحَهَ الْمُشْفِقِ مِنْ أَخْطارِ لِقائِهِ.
ترجمه :
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
حمد و سپاس خداى را كه پرتوى نورش از افق عقلهاى ناب براى بندگانش متجلّى گشت و مرام و مرادش را به وسیله زبان گویاى سنّت و كتاب آشكار ساخت . آن خدائى كه دل دوستان و دلباختگان خود را از چنگال دنیاى دلفریب رهانید و به سوى نورهاى سرورانگیز كشانید. این لطف براى شیفتگانش بى جهت یا جبرآمیز و الزام آور نبوده است بلكه از آن روى بوده كه خداوند متعال آنها را قابل و لایق دریافت چنین الطاف و سزاوار آراستگى به چنین صفات نیكو و برجسته اى دانسته است . پس خداوند متعال راضى نشد كه دلباختگان خود را گرفتار بیكارى و بلاتكلیفى ببیند لذا به آنها توفیق عمل به تكالیف را عنایت فرمود و در این عرصه موفّق شان ساخت ؛ به طورى كه اولیاء اللّه به كردارهاى كمال پرور روى آوردند و از هرچه غیر او بود دل كنده و آسوده خاطر گشتند. روح آنها شرف خشنودى و رضاى خدا را دریافت تا اینكه اعماق دلهایشان متوجّه حق گردید و در سایه لطف و عنایت او آرام گرفت و سمت و سوى آرزوهایشان به فضل و كرم الهى سوق یافت . در وجود آنان سرورى سرشار مشاهده مى كنى كه مخصوص دلهاى مطمئن به عالم بقا و آن سراست
متن عربى :
وَلا تَزالُ اءَشْواقُهُمْ مُتَضاعِفَهً اِلى ما قَرَّبَ مِنْ مُرادِهِ، وَ اءَرْیَحِیَّتِهِمْ مُتَرادِفَهً نَحْوَ إِصْدارِهِ وَاِیرادِهِ، وَ اءَسْماعُهُمْ مُصْغِیَهً إِلى اسْتِماعِ اءَسْرارِهِ، وَقُلُوبُهُمْ مُسْتَبْشِرَهً بِحَلاوَهِ تِذْكارِهِ.
فَحَیّاهُمْ مِنْهُ بِقَدْرِ ذلِكَ التَّصْدیقِ، وَحَباهُمْ مِنْ لَدُنْهُ حَباءَ الْبرِّ الشَّفیقِ.
فَما اءَصْغَرَ عِنْدَهُمْ كُلُّ ما شَغَلَ عَنْ جَلالِهِ، وَما اءَتْرَكَهُمْ لِكُلِّ ما باعَدَ مِنْ وِصالِهِ، حَتّى اءَنَّهُمْ لَیَتَمَتَّعُونَ بِاءُنْسِ ذلِكَ الْكَرَمِ وَالْكَمالِ، وَیَكْسُوهُمْ اءَبَداً حُلَلَ الْمَهابَهِ وَالْجَلالِ.
فَإِذا عَرِفُوا أَنَّ حَیاتَهُمْ مانِعَهٌ عَنْ مُتابَعَهِ مَرامِهِ، وَبَقاءُهُمْ حائِلٌ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ اِكْرامِهِ، خَلَعُوا اءَثْوابَ الْبَقاءِ، وَقَرَعُوا اءَبْوابَ اللِّقاءِ، وَتَلَذَّذُوا فى طَلَبِ ذلِكَ النَّجاحِ، بِبَذْلِ النُّفُوسِ وَالاْءَرْواحِ، وَعَرَضُوها لِخَطَرِ السُّیُوفِ وَالرِّماحِ.
وَإِلى ذلِكَ التَّشْرِیفِ الْمَوْصُوفِ سَمَتْ نُفُوسُ اءَهْلِ الطُّفُوفِ، حَتّى تَنافَسُوا فِى التَّقَدُّمِ إِلَى الْحُتُوفِ،
ترجمه :
و همچنین اثر خوف و ترسى در آنها مى بینى كه از علوّ جبروت و عظمت پروردگار عالمیان و ملاقات با اوست . پیوسته شوق آنان به كمال قرب خداوند در تزاید است و دلهایشان متمایل به انجام تكالیف الهى است و در این راه جدیّت كامل دارند و گوشهایشان براى شنیدن اسرار الهى مهیاست و دلهایشان از حلاوت ذكر خدا، شاد و خرّم است . به مقدار ایمانشان از لذّت ذكر الهى بهره مند مى گردند و خداوند متعال از خزینه لطف و عطایش ، آنچه را شایسته بخشش نیكوكار مهربان است ، به آن مردان الهى بدون هیچ منّت ، ارزانى فرموده است .
پس چقدر كوچك شد در نزد ایشان هر چیزى كه روگردان گشت از جلال و عظمت او و چقدر متروك و مبتذل گردید بر ایشان ، هر آنچه باعث دورى از وصال او آمد، به حدّى كه ایشان همواره از اُنس با آن چنان كمال لذّت مى برند و پیوسته به زیورهاى هیبت و جلال الهى مُلبّس اند. چون دانستند كه حیات و زندگى آنان مانع از كمال بندگى و متابعت حكم خداوندیست ، ناچار از بقاء خود گذشته به لقاى حضرت حق پیوستند و در طلب این رستگارى تا سرحدّ ایثار و جانبازى پیش رفتند و آماده شدند كه جان و تن خود را در معرض نیزه ها و شمشیرهاى برّان ، قرار دهند.
مرغ جان شهداى كربلا براى رسیدن این كمال و شرافت ، قفس تن را درهم شكستند و به پرواز درآمدند و سبقت و مبادرت به
متن عربى :
وَ اءَصْبَحُوا نُهَبَ الرِّماحِ وَالسُّیُوفِ.
فَما اءَحَقَّهُمْ بِوَصْفِ السَّیِّدِ الْمُرْتَضى عَلَمُ الْهُدى رِضْوانُ اللّهِ عَلَیْهِ، وَ قَدْ مَدَحَ مَنْ اءَشَرْنا إِلَیْهِ فَقالَ:
لَهُمْ جُسُومٌ عَلَى الرَّمْضاءِ مُهْمَلَهٌ
وَ اءَنْفُسٌ فى جِوارِاللّهِ یُقریها
كَاءَنَّ قاصِدَها بِالضَّرِّ نافِعُها
وَ اءَنَّ قاتِلَها بِالسَّیْفِ مُحْییها
وَلَوْلا إِمْتِثالُ اءَمْرِ السُّنَّهِ وَالْكِتابِ فى لَبْسِ شِعارِ الْجَزَعِ وَالْمُصابِ، لاِءَجْلِ ما طَمَسَ مِنْ اءَعْلامِ الْهِدایَهِ، وَ اءُسِّسَ مِنْ اءَرْكانِ الْغَوایَهِ، وَتَاءَسُّفا عَلى ما فاتَنا مِنْ تِلْكَ السَّعادَهِ، وَتَلَهُّفاً عَلى اءَمْثالِ تِلْكَ الشَّهادَهِ، وَإِلا كُنّا قَدْ لَبِسْنا لِتِلْكَ النِّعْمَهِ الْكُبْرى اءَثْوابَ الْمَسَرَّهِ وَالْبُشْرى .
وَحَیْثُ اءَنَّ فِى الْجَزَعِ رِضىً لِسُلْطانِ الْمَعادِ، وَغَرضا لاَِبْرارِ الْعِبادِ، فَها نَحْنُ قَدْ لَبِسْنا سِرْبالَ الْجُزُوعِ، وَآنِسْنا بِإِرْسالِ الدُّمُوعِ، وَقُلْنا لِلْعُیونِ: جُودى بِتَواتِرِالْبُكاءِ، وَلِلْقُلُوبِ: جُدّى جِدَّ ثَواكِلِ النِّساءِ.
ترجمه :
شهادت را سبب لذّت و آرامش دانستند و غارت اموال و اسیرى عیال و اطفال ، هیچگونه كدورت و ملال به دلهاى خود راه ندادند.
چنانچه سیّد مرتضى علم الهدى رحمه اللّه سروده : ((لَهُمْ نُفُوسٌ عَلَى الرَّمضا مُهْمَلَهٌ...))؛ یعنى براى آنان بدنهایى است كه بر ریگزار گرم افتاده و جانهایشان در جوار خدا آرمیده ؛ گویا اینان كسانى اند كه آسیب رسانندگانشان ، سود دهندگان آنها به شمار مى آیند و قاتلان آنان ، زنده كنندگان آنان محسوب مى شوند!
و اگر نبود امتثال فرمان سُنّت پیامبر و كتاب پروردگار در پوشیدن لباس جزع و مصیبت زدگى هنگام از بین رفتن نشانه هاى هدایت و ایجاد بدعتها و تاءسف براى از دست دادن سعادت و تاءثر بر شهادت آنان ، هرآینه در مقابل این نعمت بزرگ ، جامه هاى سرور و بشارت به تن مى كردیم ، ولى چون ناله و ماتم در مصیبت دخترزاده حضرت خاتم ، سبب رضاى خداست ، و نیكوكاران را غرضى در این عزادارى مترتّب است .
ما هم جامه عزا پوشیدیم و اشك از دیدگان جارى ساختیم و به چشمان خود چنین خطاب كردیم :
اى دیدگان ! از پى در پى گریستن غافل نباشید و به دلهاى خود خطاب كردیم : همچون زنان فرزند مرده در ناله و زارى بكوشید كه امانتهاى پیامبر رؤ وف در این سرزمین معروف ، مباح شمرده شده است و اساس وصیّت آن حضرت درباره حرمسرا و بچه هاى دلبندش
متن عربى :
فَإِنَّ وَدائِعَ الرَّسُولِ الرَّؤُوفِ اءُضْیعَتْ یَوْمَ الطُّفُوفِ، وَرَسُومُ وَصِیَّتِهِ بِحَرَمِهِ وَ اءَبْنائِهِ طُمِسَتْ بِاءلْدى اءُمَّتِهِ وَ اءَعْدائِهِ.
فَیاللّهِ مِنْ تِلْكَ الْفَوادِحِ الْمُقْرِحَهِ لِلْقُلُوبِ، وَالْجوائِحِ الْمُصَرَّحَهِ بِالْكُرُوبِ، وَالْمَصائِبِ الْمُصَغَّرَهِ كُلِّ بَلْوى ، وَالنَّوائِبِ الْمُفَرَّقَهِ شَمْلِ التَّقْوى ، وَالسِّهامِ الَّتى أَرَاقَتْ دَمَ الرِّسالَهِ، وَالاَْیْدِى الَّتى ساقَتْ سَبْیَ الْجَلالَهِ، وَالرَّزِیَّهِ الَّتی
نَكَسَتْ رُؤُوسَ الاَْبْدالِ، وَالْبَلِیَّهِ الَّتى سَلَبَتْ نُفُوسَ خَیْرِ الاْلِ، وَالشَّماتَهِ الَّتى رَكَسَتْ اءُسُودَ الرِّجالِ، وَالْفَجِیعَهِ الَّتى بَلَغَ رَزْؤُها إِلى جِبْرئیلَ، وَالْفَظِیعَهِ الَّتى عَظُمَتْ عَلَى الرَّبِّ الْجَلیلِ.
وَ كَیْفَ لا یَكُونُ كَذلِكَ وَ قَدْ اءَصْبَحَ لَحْمُ رَسُولِاللّهِ مُجَرَّدا عَلَى الرِّمالِ، وَدَمُهُ الشَّریفِ مَسْفُوكا بِسُیُوفِ الضُّلاّلِ، وَوُجُوهِ بَناتِهِ مَبْذُولَهٌ لِعَیْنِ السّائِقِ وَالشَّامِتِ، وَسَلْبُهُنَّ بِمَنْظَرٍ مِنَ النّاطِقِ وَالصّامِتِ، وَتِلْكَ الاَْبْدانُ الْمُعَظَّمَهُ عاریَهٌ مِنَ الثِّیابِ، وَالاَْجْسادُ الْمُكَرَّمَهُ جاثیَهٌ عَلَى التُّرابِ؟!!
ترجمه :
با دستهاى اُمّتش و دشمنان بى غیرتش از بین رفته است .
خدایا! به تو پناه مى بریم از این كارهاى بزرگ كه دلها را جریحه دار كرده و از این مصیبت هاى عظیم كه غم و غصه ها را به صورت فریاد از دل برمى آورد و این گرفتارى كه همه گرفتاریها را كوچك و ناچیز مى نماید و از این پیشامدها كه كانون تقوى را متفرّق مى سازد و از تیرهایى كه خون رسالت را بر زمین ریخت و دستهایى كه خاندان جلالت را به اسارت برد و مصیبتى كه بزرگان را سرافكنده نمود و فتنه و بلایى كه جانهاى بهترین خانواده را از پیكرشان برگرفت و سرزنشى كه دست شیرمردان را بست و رخداد دلخراشى كه جبرئیل را هم به ماتم نشاند و واقعه جانسوزى كه در پیشگاه پروردگار عظمت داشت .
چرا این چنین نباشد؟ حال آنكه پاره اى از گوشت بدن پیامبر، عریان بر روى شن هاى بیابان ، افتاده و خون شریفش به تیغ گمراهان ریخته شده و صورتهاى دخترانش در مقابل چشم شتررانان و شماتت گران و تاراج لباسهایشان در دیدگاه هر گویا و خاموش صورت پذیرفته و این بدنهاى باعظمت و این پیكرهاى باكرامت ، در حالى كه برهنه از لباس هستند، بر روى خاك افتاده اند.
متن عربى :
مَصائِبٌ بَدَّدَتْ شَمْلَالنَّبیِّ فَفی
قَلْبِ الْهُدى اءَسْهُمٌ یَطِفْنَ بِالتَّلَفِ
وَناعِیاتٌ إِذا ما مَلَّ ذُو وَلَهٍ
سَرَتْ عَلَیْهِ بِنارِ الْحُزْنِ وَالاَْسَفِ
فَیالَیْتَ لِفاطِمَهَ وَ اءَبیها عَیْنا تَنْظُرُ إِلى بَناتِها وَبَنیها: ما بَیْنَ مَسْلُوبٍ، وَجَریحٍ، وَمَسْحُوبٍ، وَذَبیحٍ، وَبَنَاتُ النُّبُوَّهِ: مُشَقَّقاتُ الْجُیُوبِ، وَمَفْجُوعاتٌ بِفَقْدِ الْمَحْبُوبِ، وَناشِراتٌ لِلشُّعُورِ، وَبارِزاتٌ مِنَ الْخُدُورِ، وَلاطِماتٌ لِلْخُدُودِ، وَعادِماتٌ لِلْجُدُودِ، وَمُبْدِیاتٌ لِلنِّیاحَهِ وَالْعَویلِ، وَفاقِداتٌ لِلْمُحامى وَالْكَفیلِ. فَیا اءَهْلَ الْبَصائِرِ مِنَ الاَْنامِ، وَ یا ذَوِى النَّواظِرِ وَالاَْفْهامِ، حَدِّثُوا نُفُوسَكُمْ بِمَصائِبِ هاتِیكَ الْعِتْرَهِ، وَنَوِّحُوا بِاللّهِ لِتِلْكَ الْوَحْدَهِ وَالْكَثْرَهِ، وَساعِدُوهُمْ بِمُوالاهِ الْوَجْدِ وَالْعِبْرَهِ، وَتاءََسَّفُوا عَلى فَواتِ تِلْكَ النُّصْرَهِ. فَإِنَّ نُفُوسَ اءُولئِكَ الاَْقْوامِ وَدائِعُ سُلْطانِ الاَْنامِ، وَثَمَرهُ فُؤ ادِ الرَّسُولِ، وَقُرَّهُ عَیْنِ الزَّهْراءِ الْبَتُولِ، وَمَنْ كانَ یَرْشِفُ بِفَمِهِ الشَّریفِ ثَنایاهُمْ، وَیُفَضِّلُ عَلى اءُمَّتِهِ اءُمُّهُمْ وَ اءَباهُمْ.
ترجمه :
((مصائبُ بَدَّدَتْ شَمَلَ النَّبىّ فَفى ...))؛ یعنى مصیبت هایى كه كانون خاندان پیامبر را پریشان كرد و تیرهایى كه در دل خورشید هدایت نشست و آن قلب بشریت را از كار انداخت . و فریادهاى طنین انداز زنان خبر از مرگ آنان مى داد و آن جناب را مخاطب مى ساخت و آتش سوزان حزن و اندوه و تاءسف را در دلش شعله ور مى ساخت .
اى كاش فاطمه و پدرش مى دیدند كه دختران و فرزندانشان را پابرهنه كرده اند و عده اى را زخمى و و گروهى را اسیر و برخى را سربریده اند. دختران خاندان نبوّت گریبان چاك و مصیبت زده و با مویهاى پریشان از پشت پرده ها بیرون آمده و بر صورتهاى خود سیلى مى زنند و در غم از دست دادن حمایت گران و سرپرستان خود، صدا به نوحه و زارى بلند نموده اند.
اى مردم آگاه و اى انسانهاى تیزبین ، قتلگاه این خاندان را به یاد آورید و به بى كسى و غربت آنان و زیادى دشمنان ، نوحه سرایى كنید و با غم و اندوه دائم و اشك چشمانتان ، آنان را یارى نمایید كه جانهاى آنان امانتهاى پروردگار جهان و میوه دل پیامبر مسلمانان و نور چشم فاطمه زهراء، هستند.
آنان كسانى اند كه پیامبر با دهان مباركش دندانهاى آنان را مى مكید و پدر و مادر آنان را از پدر و مادر خود، برتر مى دانست .
متن عربى :
إِنْ كُنْتَ فى شَكٍّ فَسَلْ عَنْ حالِهِمْ
سُنَنَ الرَّسُولِ وَمُحْكَمَ التَّنْزیلِ
فَهُناكَ اءَعْدَلُ شاهِدٍ لِذَوِى الْحِجى
وَبَیانُ فَضْلِهِمْ عَلَى التَّفْصیلِ
وَ وَصِیَّهٌ سَبَقَتْ لاَِحْمَدَ فیهِمُ
جاءَتْ إِلَیْهِ عَلى یَدَیْ جِبْریلِ
وَكَیْفَ طَابَتِ النُّفُوسُ مَعَ تَدانِى الاَْزْمانِ بِمُقابَلَهِ إِحْسانِ جَدِّهِمْ بِالْكُفْرانِ، وَتَكْدیرِ عَیْشَهِ بِتَعْذیبِ ثَمَرَهِ فُؤ ادِهِ، وَتَصْغیرِ قَدْرِهِ بِإِراقَهِ دِماءِ اءَوْلادِهِ؟!
وَ اءَیْنَ مَوْضِعُ الْقَبُولِ لِوَصایاهُ بِعِتْرَتِهِ وَ آلِهِ؟ وَ مَا الْجَوابُ عِنْدَ لِقائِهِ وَ سُؤ الِهِ؟ وَ قَدْ هَدِمَ الْقَوْمُ ما بَناهُ! وَ نادَى الاِْسْلامُ وا كُرْباهُ! فَیاللّهِِ مِنْ قَلْبٍ لا یَتَصَدَّعُ لِتِذْكارِ تِلْكَ الاُْمُورِ! وَیا عَجَباهُ مِنْ غَفْلَهِ اءَهْلِ الدُّهُورِ! وَ ما عُذْرُ اءَهْلِ الاِْسْلامِ وَالاْ یمانِ فى إِضاعَهِ اءَقْسامِ الاَْحْزانِ! اءَلَمْ یَعْلَمُوا اءَنَّ مُحَمَّدا مَوْتُورٌ وَجیعٌ؟ وَ حَبیبَهُ مَقْهُورٌ صَریعٌ؟ وَالْمَلائِكَهَ یُعَزُّونَهُ عَلى جَلیلِ مُصابِهِ؟
وَالاَْنْبیاءَ یُشارِكُونَهُ فى اءَحْزانِهِ وَ اءَوْصابِهِ؟
ترجمه :
إِنْ كُنْتَ فى شَكٍ فَسَلْ عَنْ حالِهِمْ...))؛ یعنى اگر نسبت به آنان در دل خود، شكى دارى ، از سُنّت پیامبر و قرآن سؤ ال كن ، براى اینكه این دو عادلترین شاهدان راستگو نزد فرزانگان هستند و بیان فضیلت ایشان به تفصیل در آن دو آمده است و خداوند متعال به وسیله حضرت جبرئیل فضایل آنها را ابلاغ فرموده است . چگونه این مردم به همین زودى (همه چیز را فراموش كردند) و در برابر نیكیهاى پدرش به ناسپاسى پرداختند و عیش حضرتش را با زجر و اذیّتى كه بر میوه دلش روا نمودند، مكدّر ساختند و با ریختن خون فرزندانش قدر و منزلت او را كوچك شمردند؛ پس آن همه سفارش كه درباره خاندان و فرزندانش كرده بود، چه شد؟! هنگام ملاقات با آن حضرت در قیامت ، چه پاسخى خواهند گفت ؟! این ستمكاران بنایى را كه ایشان برپا ساخته بود، ویران كردند و فریاد وامصیبتاه از اسلام بلند شد و به خدا پناه مى بریم از دلى كه به یاد این كارها نشكند و تعجّب مى كنم از غفلت مردم این زمانه ، كه چه شده این مسلمانان را؟ و چه عذرى براى آشكار نساختن غم این مصیبت دارند؟ آیا نمى دانند كه هنوز انتقام كشته اى كه از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شده ، گرفته نشده ؟ و دل مبارك پیامبر دردمند است و فرزند دلبندش گرفتار دشمن شده و كشته بر زمین افتاده است و فرشتگان بر این مصیبت بزرگ تسلیت اش عرض مى كنند و پیامبران الهى هم در این اندوهها با او همدردى مى كنند؟
متن عربى :
فَیا اءَهْلَ الْوَفاءِ لِخَاتَمِ الاَْنْبیاءِ، عَلامَ لا تُواسُونَهُ فِى الْبُكاءِ؟!
بِاللّهِ عَلَیْكَ اءَیُّهَا الْمُحِبُّ لِوَلَدِ الزَّهْراءِ، نُحْ مَعَها عَلَى الْمَنْبُوذینَ بِالْعَراءِ، وَجُدْ وَیْحَكَ بِالدُّمُوعِ السِّجامِ، وَابْكِ عَلى مُلُوكِ الاِْسْلامِ، لَعَلَّكَ تَحُوزَ ثَوابَ الْمُواسى لَهُمْ فِى الْمُصابِ، وَتَفُوزَ بِالسَّعادَهِ یَوْمِ الْحِسابِ.
فَقَدْ رُوِیَ عَنْ مَوْلانا الْباقِرِ علیه السّلام اءَنَّهُ قالَ:
((كانَ زَیْنُ الْعابِدینَ علیه السّلام یَقُولُ: اءَیَّما مُؤْمِنٌ ذَرَفَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللّهُ بِها فِى الْجَنَّهِ غُرَفا یَسْكُنُها اءَحْقابا، وَ اءَیَّما مُؤْمِنٌ ذَرَفَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ فیما مَسَّنا مِنَ الاَْذى مِنْ عَدُوِّنا فِى الدُّنْیا بَوَّاءهُ اللّهُ مَنْزِلَ صِدْقٍ، وَ اءَیَّما مُؤْمِنٌ مَسَّهُ اءَذىً فینا صَرَفَ اللّهُ عَنْ وَجْهِهِ الاَْذى وَ آمَنَهُ مِنْ سَخَطِ النّارِ یَوْمَ الْقِیامَهِ)).
وَرُوِیَ عَنْ مَوْلانَا الصّادِقِ علیه السّلام اءَنَّهُ قالَ:
((مَنْ ذُكِرَنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَیْناهُ وَلَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبابَهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ كانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ)).
ترجمه :
اى مردمى كه نسبت به خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله وفادار هستید، چرا در گریستن با او همراهى و همكارى نمى كنید؟!
اى دوستدار پدر زهراعلیهاالسّلام ، به خدا، در عزاى كسانى كه بر روى خاك افتاده اند با فاطمه زهراعلیهاالسّلام ، هم ناله باش . واى بر تو! سیل اشك جارى ساز و بر مظلومیّت بزرگان و پادشاهان اسلام گریه كن ، شاید پاداش آنانكه در این مصیبت همدردى كردند به دست آورده و به فوز سعادت روز حساب نائل گردى كه از سرور ما امام باقر علیه السّلام روایت شده كه فرمود: پدرم زین العابدین علیه السّلام پیوسته مى فرمود: هر مؤ منى كه به خاطر شهادت امام حسین علیه السّلام دیدگانش را پر از اشك سازد، آنچنان كه به صورتش روان شود، خداوند در عوض آن ، غرفه هایى را در بهشت براى او اختصاص مى دهد كه صدها سال در آنها مسكن گزیند و هر مؤ منى كه از این اذیت و آزارها كه از ناحیه دشمنان در دنیا به ما رسیده ، چشم هایش اشك آلود گردد به آن مقدارى كه از آن اشك به گونه اش سرازیر شده ، خداوند متعال در منزل صدقش او را جاى دهد. و هر مؤ منى كه در راه ما آزارى ببیند، خداوند آزار و اذیّت روز قیامت را از او بگرداند و از خشم و غضب روز رستاخیز ایمنش فرماید. و از سرور ما امام صادق علیه السّلام روایت شده كه فرمود: كسى كه در نزدش یادى از ما شود، دیدگانش پر از اشك گردد، اگرچه به مقدار بال مگسى باشد، خداوند گناهانش را بیامرزد، هرچند آن گناهان به اندازه كف روى دریاها باشد.
متن عربى :
وَرُوِیَ اءَیْضا عَنْ آلِ الرَّسُولِ علیهم السّلام اءَنَّهُمْ قالُوا:
((مَنْ بَكى وَ اءَبْكى فینا مِائَهً فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَمَنْ بَكى وَ اءَبْكى خَمْسینَ فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَ مَنْ بَكى وَ اءَبْكى ثَلاثینَ فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَ مَنْ بَكى وَ اءَبْكى عِشْرینَ فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَ مَنْ بَكى وَ اءَبْكى عَشْرَهً فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَمَنْ بَكى وَ اءَبْكى واحِدا فَلَهُ الْجَنَّهُ، وَ مَنْ تَباكى فَلَهُ الْجَنَّهُ)).
قالَ عَلِیُّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَر بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ طاوُوس الْحُسَیْنی - جامِعُ هذَا الْكِتابِ-:
إِنَّ مِنْ اءَجَلِّ الْبَواعِثِ لَنا عَلى سُلُوكِ هذَا الْكِتابِ اءَنَّنى لَمّا جَمَعْتُ كِتابَ: مِصْباحِ الزّائِرِ وَ جَناحِ الْمُسافِرِ، وَ رَاءَیْتُهُ قَدِ احْتَوى عَلى اءَقْطارِ مَحاسِنِ الزّیاراتِ وَ مُخْتارِ اءَعْمالِ تِلْكَ الاَْوْقاتِ، فَحامِلُهُ مُسْتَغْنٍ عَنْ نَقْلِ مِصْباحٍ لِذلِكَ الْوَقْتِ الشَّریفِ، اءَوْ حَمْلِ مَزارٍ كَبیرٍ اءَوْ لَطیفٍ.
اءَحْبَبْتُ اءَیْضا اءَنْ یَكُونَ حامِلُهُ مُسْتَغْنیا عَنْ نَقْلِ مَقْتَلٍ فى زِیارَهِ عاشُوراء إِلى مَشْهَدِ الْحُسَیْنِ صَلَو اتُ اللّهِ عَلَیْهِ.
ترجمه :
همچنین روایت شده كه : كسى كه در مصیبت ما، خود گریان شود و یا صد نفر را بگریاند ما ضمانت مى كنیم كه او از اهل بهشت باشد؛ و كسى كه گریه كند و یا پنجاه نفر را بگریاند، اهل بهشت است و كسى كه بگرید و یا سى نفر را بگریاند باز از اهل بهشت به شمار مى آید و كسى كه بگرید و یا ده نفر را بگریاند، از اهل بهشت خواهد بود و كسى كه گریه كند و یا فقط یك نفر را بگریاند، اهل بهشت است و كسى كه خود را شبیه گریه كنندگان مى سازد (هرچند اشك نمى ریزد) باز هم خدا او را به بهشت خواهد برد.
على بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاوس - كه این كتاب لهوف را جمع آورى نموده - گوید: آنچه بیش از هرچیز مرا به نوشتن این كتاب وادار نمود، این بود كه چون كتاب ((مِصْبَاحُ الزّائِرِ وَجَنَاحُ الْمُسَافِرِ)) را گرد آوردم ، دیدم كه كتابى شامل بهترین جاهاى زیارت و برگزیده ترین اعمالى كه هنگام زیارت به جا آورده مى شود، شد. و هركه آن كتاب را همراه داشته باشد از حمل كتاب زیارت و اعمال آن ، اعم از كتاب كوچك و بزرگ ، بى نیاز شده است . لذا تمایل پیدا كردم كه هركه آن كتاب را با خود دارد، در كنارش كتاب مَقْتَل جمع و جورى هم براى عزادارى سیّد الشهداء علیه السّلام همراه داشته باشد و از كتابهاى دیگر بى نیاز گردد. از این رو، این كتاب را فراهم آوردم و باتوجه به اینكه زیارت كنندگان فرصت كمترى دارند.
متن عربى :
فَوَضَعْتُ هذَا الْكِتابَ لِیُضَمَّ إِلَیْهِ، وَ قَدْ جَمَعْتُ هاهُنا ما یَصْلِحُ لَضیقِ وَقْتِ الزُّوّارِ، وَ عَدَلْتُ عَنِ الاِْطْنابِ وَالاِْكْثارِ، وَ فیهِ غُنْیَهٌ لِفَتْحِ اءَبْوابِ الاَْشْجانِ، وَبُغْیَهٌ لِنُجْحِ اءَرْبابِ الاِْیمانِ، فَإِنَّنا وَضَعْنا فى اءَجْسادِ مَعْناهُ رُوحَ ما یَلیقُ بِمَعْناهُ.
وَقَدْ تَرْجَمْتُهُ بِكِتابِ: اللُّهُوفِ عَلى قَتْلَى الطُّفُوفِ، وَوَضَعْتُهُ عَلى ثَلاثَهِ مَسالِكَ، مُسْتَعینا بِالرَّؤُوفِ الْمالِكِ.
ترجمه :
در اینجا رشته سخن را كوتاه نموده و مطالب را به طور اختصار بیان مى كنم و همین مقدار كافى است كه درهاى غم و اندوه را به روى خوانندگان باز نماید و مؤ منان را رستگار سازد، كه در قالب این الفاظ حقایق ارزنده اى گنجانده ام و نامش را ((اَللُّهوف عَلى قَتلَى الطُّفوف )) نهادم و بر سه مسلك تدوین نمودم و از خداى مهربان و مالك جهان ، یارى مى طلبم .
الْمَسْلَكُ الاَْوَّلُ فِى الاُْمُورِ الْمُتَقَدِّمَهِ عَلَى الْقِتالِ
كانَ مَوْلِدُ الْحُسَیْنِ علیه السّلام
متن عربى :
لِخَمْسِ لَیالٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبانَ سَنَهَ اءَرْبَعَ مِنَ الْهِجْرَهِ.
وَقیلَ: اءَلْیَومُ الثّالِثُ مِنْهُ.
وَقیلَ: فى اءَواخِرِ شَهْرِ رَبِیعِ الاَْوَّلِ سَنَهَ ثَلاثٍ مِنَ الْهِجْرَهِ.
وَرُوِیَ غَیْرُ ذلِكَ.
وَلَمّا وُلِدَ هَبَطَ جَبْرَئیلُ علیه السّلام وَ مَعَهُ اءَلْفُ مَلَكٍ یُهَنُّونَ النَّبیَّ صلّى اللّه علیه و آله بِوِلادَتِهِ، وَ جاءَتْ بِهِ فاطِمَهُ علیهاالسّلام إِلَى النَّبیِّ صلّى اللّه علیه و آله ، فَسَرَّ بِهِ وَ سَمّاهُ حُسَیْنا.
فِى الطَّبَقاتِ: قالَ ابْنُ عَبّاسٍ: اءَنْبَاءَنا عَبْدُ اللّهِ بْنُ بَكْرٍ بْنِ حَبِیبٍ السَّهْمى ، قالَ: اءَنْبَاءَنا حاتَمٌ بْنُ صَنْعَهٍ، قالَتْ اءُمُّ الْفَضْلِ زَوْجَهُ الْعَبّاسِ رِضْوانُ اللّهِ عَلَیْهِما:
مسلك اول : در مسائلى كه قبل از ماجراى كربلا وقوع یافته است
تولد امام حسین علیه السّلام
ترجمه :
تولد حضرت سیّدالشهداء ابى عبداللّه الحسین علیه السّلام در پنجم ماه شعبان المعظّم به سال چهارم از هجرت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بوده ؛ و بعضى گفته اند كه روز سوم آن ماه بود و برخى تولد آن جناب را روز آخر ماه ربیع الاول به سال سوم از هجرت گفته اند و بجز این اقوال ، روایات دیگر نیز وارد است .
بالجمله ؛ چون آن جناب در دار دنیا آمد، جبرئیل علیه السّلام با هزار مَلَك از آسمان نازل گردید بر رسول مجید صلّى اللّه علیه و آله و آن حضرت را تهنیت نمود به ولادت آن مولود مسعود. فاطمه زهرا علیهاالسّلام فرزند ارجمند را به خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله آورد، آن جناب از دیدار نور دیده خود، خرسند و خشنود شد و آن مولود شریف را ((حسین )) نام نهاد.
در كتاب ((طبقات )) از ابن عباس ذكر نموده به روایت او از عبداللّه بن بكر بن حبیب سَهْمى كه گفت : خبر داد مرا حاتَم بن صَنعه بر آنكه ((اُمُّ الْفَضْل ))زوجه عباس بن عبدالمطلب -رضوان اللّه علیهما-
متن عربى :
رَاءَیْتُ فى مَنامى قَبْلَ مَوْلِدِهِ كَاءَنَّ قِطْعَهً مِنْ لَحْمِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله قُطِعَتْ فَوُضِعَتْ فى حِجْرى ، فَفَسَّرْتُ ذلِكَ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله ، فَقالَ: ((خَیْرا رَاءَیْتِ، إِنْ صَدَقَتْ رُؤْیاكِ فَإِنَّ فاطِمَهَ سَتَلِدُ غُلاما فَاءَدْفَعُهُ إِلَیْكِ لِتُرْضِعیهِ)).
قالَتْ: فَجَرَى الاَْمْرُ عَلى ذلِكَ.
فَجِئْتُ بِهِ یَوْما، فَوَضَعْتُهُ فى حِجْرِهِ، فَبَیْنَما هُوَ یُقَبِّلُهُ فَبالَ، فَقَطَرَتْ مِنْ بَوْلِهِ قَطْرَهٌ عَلى ثَوْبِ النَّبِیِّ صلّى اللّه علیه و آله ، فَقَرَصْتُهُ، فَبَكى ، فَقالَ النَّبیُّ صلّى اللّه علیه و آله كَالْمُغْضِبِ: ((مَهْلا! یا اُمَّ الْفَضْلِ، فَهذا ثَوْبى یُغْسَلُ، وَ قَدْ اءَوْجَعْتِ اِبْنى )).
قالَتْ: فَتَرَكْتُهُ فى حِجْرِهِ، وَقُمْتُ لاِ آتیهِ بِماءٍ، فَجِئْتُ، فَوَجَدْتُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَبْكى .
فَقُلْتُ: مِمَّ بُكاؤُكَ یا رَسُولَ اللّهِ؟
فَقالَ: ((إِنَّ جَبْرَئیلَ علیه السّلام اءَتانى ، فَاءَخْبَرَنى اءَنَّ اءُمَّتى تَقْتُلُ وَلَدى هذا. [لااءَن الَهُمْ اللّهُ شَفاعَتى یَوْمَ الْقیامَهِ].
ترجمه :
گفت : پیش از آنكه امام حسین علیه السّلام متولد گردد، شبى در خواب دیدم كه گویا پاره اى از گوشت بدن حضرت خاتم الانبیاء صلّى اللّه علیه و آله بریده شد و در دامن من قرار گرفت ؛ پس این خواب خود را به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله عرض نمودم . آن جناب فرمود: كه همانا اگر خواب تو راست باشد فاطمه زهرا علیها السّلام پسرى خواهد زائید و من آن طفل را به تو مى سپارم تا او را شیر دهى .
ام الفضل گفت : كه به همان قسمى كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده بود واقع گردید و حسین علیه السّلام را به من سپرد و دایه او بودم تا اینكه روزى آن طفل را به خدمت جدّ بزرگوارش آوردم و او را در دامان پیغمبر نهادم و آن حضرت ، نور دیده خود را مى بوسید ناگاه طفل بول كرد و قطره اى از بول او بر جامه پیغمبر رسید. من گوشت بدنش را نشگون گرفتم ، امام حسین علیه السّلام به گریه افتاد. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مانند شخصى خشمناك به من فرمود: ((آرام باش ، اى ام الفضل ! اینك جامه را به آب مى توان شست ، تو فرزند دلبند مرا آزردى .))
ام الفضل گفت : او را در دامان پیغمبر گذاردم و خود رفتم تا آنكه آب آورده جامه رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را بشویم ، چون برگشتم دیدم كه جناب پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله گریان است . عرض كردم : یا رسول اللّه ! چه چیز شما را گریانید؟
فرمود: اینك جبرئیل بر من نازل گردید و مرا خبر داد كه این فرزند را، اُمّت من به قتل مى آورند!
متن عربى :
قالَ رُواهُ الْحَدیثِ: فَلَمّا اءَتَتْ عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السّلام مِنْ مَوْلِدِهِ سَنَهٌ كامِلَهٌ، هَبَطَ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله إِثْنا عَشَرَ مَلَكا: اءَحَدُهُمْ عَلى صُورَهِ الاَْسَدِ، وَالثّانى عَلى صُورَهِ الثَّوْرِ، وَالثّالِثُ عَلى صُورَهِ التِّنّینِ، وَالرّابِعُ عَلى صُورَهِ وُلْدِ آدَمَ، وَالثَّمَانِیَهُ الْب اقُونَ عَلى صُوَرٍ شَتّى ، مُحَمَرَّهً وَجُوهُهُمْ [باكِیَهً عُیُونُهُمْ]، قَدْ نَشَرُوا اءَجْنِحَتَهُمْ، وَ هُمْ یَقُولُونَ: یا مُحَمَّدُ، سَیَنْزِلُ بِوَلَدِكَ الْحُسَیْنِ بْنِ فاطِمَهَ ما نَزَلَ بِهابیلَ مِنْ قابیلَ، وَ سَیُعْطى مِثْلُ اءَجْرِ هابیلَ، وَ یُحْمَلُ عَلى قاتِلِهِ مِثْلُ وِزْرِ قابیلَ.
وَلَمْ یَبْقَ فِى السَّمواتِ مَلَكٌ إِلاّ وَ نَزَلَ إِلَى النَّبیِّ صلّى اللّه علیه و آله ، كُلُّ [یُقْرِؤُهُ السَّلامَ،] وَ یُعَزَّیْهِ فِى الْحُسَیْنِ علیه السّلام ، وَ یُخْبِرُهُ بِثَوابِ ما یُعْطى ، وَ یَعْرُضُ عَلَیْهِ تُرْبَتَهُ، وَالنَّبیُّصلّى اللّه علیه و آله یَقُولُ: ((اءَللَّهُمَّ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَاقْتُلْ مَنْ قَتَلَهُ، وَ لا تُمَتَّعْهُ بِما طَلَبَهُ)).
قالَ: فَلمّا اءَتى عَلَى الْحُسَیْنِ علیه السّلام سَنَتانِ مِنْ مَوْلِدِهِ خَرَجَ النَّبیُّ صلّى اللّه علیه و سلّم فى سَفَرٍ لَهُ، فَوَقَفَ فى بَعْضِ الطَّریقِ، فَاسْتَرَجَعَ وَ دَمَعَتْ عَیْناهُ.